تاريخ باستان
پيش از آمدن مادها ،ميتوان به حکومت مانناييها اشاره کرد. زبان مانناييها روشن نيست اما بخشي از نامهاي سرداران آنها آريايي است[??] و در کل، زبان واحدي در بين ماننا حاکم نبود. اما، مانناييها بر تحت نفوذ ايراني-شدن قرار داشتند و نامهاي ايراني مانند دياکو و بغدادتي و اودکي و ازآ همگي نامهاي ايراني هستند که در ميان آنها ديده ميشود. همچنين در اين دوره، ميتوان به حکومت اورارتويي اشاره کرد که اندکي از بخشهاي آذربايجان غربي را شامل ميشدند.
با آمدن اقوام آريايي مادها[??] به فلات ايران، اقوام غيرآريايي با ايشان آميخته شدند و در يک اتحاد، پادشاهي ماد را به وجود آوردند.
مادها که تأثير عميقي بر تاريخ منطقه آسياي غربي گذاشت که مهمترين آن نابود کردن حکومت آشور بود.
ماد از دو بخش ماد کوچک و ماد بزرگ تشکيل ميشد. که ماد کوچک آذربايجان امروزي است و ماد بزرگ شامل همدان، تهران، کرمانشاه و اصفهان ميشود. پايتخت ماد هگمتانه (همدان امروزي) بود که تلفظ آن به يوناني اکباتان ناميده ميشد. مادها نخست دولت متمرکز و مقتدر را در فلات ايران پايه گذاري کردند و در داخل و خارج فلات ايران آغاز به گسترش قلمروي خويش کردند.[نيازمند منبع]
گسترش قلمرو ماد هم زمان شد با قدرت گيري پارسيان در جنوب غربي ايران. نياکان هخامنشيان با پادشاهان ماد در ارتباط بودند و عقيده بر اين است که فرمانبردار مادها بودهاند. به گونهاي که وقتي پادشاه ماد از اقدامهاي کورش بزرگ که نواده دختري او بود خبردار شد و اورا به هکمتانه فراخواند، امتناع کورش از رفتن به دربار ماد به عنوان عصيان وي برداشت شد. برخورد پارسيان و مادها در نهايت به سقوط پادشاهي ماد انجاميد که البته نقش گروهي از درباريان ماد که با کورش همکاري ميکردند تأثير فراوان در اين رخداد داشت.[نيازمند منبع]
در زمان هخامنشيان، ماد کوچک (آذربايجان) به عنوان يکي از ساتراپها اداره ميشد. در اوايل دولت هخامنشي، بعد از خودکشي کمبوجيه[نيازمند منبع] در مصر و آشوب در شاهنشاهي، ماد نيز شورش کرد. اين شورش به سختي توسط داريوش سرکوب شد. در اواخر دوران هخامنشي و هم زمان با لشکر کشي اسکندر به ايران ساتراپ ماد کوچک فردي بود به نام آتورپات (آذرباد)، وي توانست ماد کوچک را از حمله اسکندر حفظ کند. بعد از آن ماد کوچک به نام او ماد آتورپاتن يا آتورپاتگان ناميده شد.[نيازمند منبع]
در زمان سلوکيان و اشکانيان آذربايجان خودمختاري نسبي داشت. که البته اساس کشورداري سلوکيان و پس از آن اشکانيان بر استقلال نسبي استانها استوار بود. در زمان سلوکيان به نظر ميرسد خاندان آتروپاتن هم چنان بر آذربايجان حکم ميراندند.
در زمان اشکانيان وضعيت حکومت آذربايجان چندان روشن نيست ولي ميتوان حدس زد مانند ديگر نقاط ايران تحت سيطره خاندانهاي زميندار(فئودال) با نفوذ و مطيع اشکانيان اداره ميشدهاست. مشکل آذربايجان در زمان اشکانيان يورشهاي سهمگين آلانها و گرجيها از قفقاز بود. که باعث ويراني و غارت فراوان ميشدند. براي دفع ايشان شاهنشاهان اشکاني خود وارد کارزار ميشدند.
در زمان ساسانيان آذربايجان اهميت ويژهاي يافت. يکي از سه آتشکده معتبر ساسانيان، آتشکده آذرگشنسب، در شيز واقع در آذربايجان قرار داشت.پادشاهان ساساني در ايام سختي به زيارت آن ميشتافتند و هداياي بسيار تقديم ميکردند. اين آتشکده نشانه اتحاد دين و دولت بود و سمبل دولت ساساني بشمار ميرفت. در بيشاپور کازرون کتيبهاي وجود دارد که نام خاندانهاي فئودال اوايل حکومت ساسانيان در آن ثبت شدهاست. براي آذربايجان از خانداني به نام وراز Varaz نامبرده شدهاست که گويا محل اقتدار ايشان آذربايجان، آران و ارمنستان بودهاست.[نيازمند منبع]
در زمان حکومت ساسانيان، اقوام ترک نژاد خزر به قفقاز وارد شدند. قباد پدر انوشيروان با تلاش فراوان ايشان را عقب راند و دژهاي مستحکمي در دربند قفقار براي جلوگيري از يورشهاي آنها بنا کرد، روميان نيز هر ساله مبالغي براي نگهداري اين دژها به دولت ساساني ميپرداختند.[نيازمند منبع] از وقايع مهم آذربايجان در زمان ساسانيان جنگ سرنوشت ساز بهرام چوبين با خسروپرويز در اين استان بود که به شکست بهرام انجاميد. ديگر واقعه مهم وارد شدن هراکليوس امپراتور روم به آذربايجان بود که منجر به ويراني آتشکده آذرگشنسب شد.[نيازمند منبع]
ياقوت حموي (درگذشته ??? ق.) مينويسد: «ابن مقفع گفتهاست آذر به زبان پهلوي نام آتش است و بايگان، نگهدار آن که روي هم معناي آن آتشکده يا نگاهدارنده? آتش ميشود و اين درستتر است زيرا آتشکده در اين ناجيه بسيار بودهاست ... مردم آن نيکوروياند و گونههاي ايشان به سرخي مايل است و پوستي لطيف دارند. ايشان را زبان مخصوصي است که آذري گويند و جز خودشان کس آن را نميفهمد.»[??]
ورود اعراب به آذربايجان
در زمان حمله اعراب در مدارک رومي و ارمني نام سپاهبد و شاهزاده آذربايجان رستم پسر فرخ هرمز آورده شدهاست. که البته با توجه به متن شاهنامه در بخش نامه رستم فرخزاد به برادرش به نظر ميرسد درست باشد.
چو نامه بخواني تو با مهتران/برانداز و برساز لشکر بران
همي تاز تا آذرآبادگان/ ديار بزرگان و آزادگان
هميدون گله هرچه داري ز اسب/ببر سوي گنجور آذرگشسب
ساسانيان پي درپي از اعراب شکست خوردند و در قادسيه رستم فرخزاد کشته شد. در ??? ميلادي در نهاوند (دروازه ماد آتورپاتن) پيروزان سردارايراني بار ديگر با عربها مقابل شد. جنگي سخت رخ داد، ولي شکست به ايرانيان افتاد.آنگاه ماد آتورپاتن (آذربايجان) در برابر حمله اعراب بي دفاع گشت و اثري از لشکر شاهنشاهي نماند.[نيازمند منبع]
اعراب به آذربايجان نيز مانند ديگر نقاط ايران سرازير شدند. به نظر ميآيد در قرنهاي اول و دوم هجري تعدادشان در آذربايجان زياد بودهاست. کسروي اين امر را به دو دليل دانسته يکي اينکه مردمان آذربايجان بسيار پايداري کردند به گونهاي که مسلمانان آذربايجان را به عنوان(الاراضي المفتوحه عنوه) يعني «سرزمينهاي به زور گرفته شده» ميشمردند که در فقه حکم خاص دارد. و دوم سرسبزي اين ديار. از عشيرههاي عرب که در قرون اول و دوم هجري به آذربايجان وارد شدند بنوتغلب، يمانيان و حمدانيان ثبت شدهاست. آذربايجان در قرنهاي ابتدايي ورود اسلام به ايران از کانونهاي عمده مقاومت وشورش ايرانيان در برابر اعراب و عمال خليفه بود و مردمانش همه گاه در حال زد و خورد با تازيان بودند.[نيازمند منبع]
معروفترين اين قيامها، قيام خرمدينان در حدود آذربايجان و جبال است. بنيان گزار اين قيام جاويد بن سهل بود که سپس توسط بابک خرمدين به اوج رسيد. ازدواج بابک با دختر واساک يکي از شاهزادگان ارمني اتحاد عظيمي را در شمال بر ضد عباسيان ايجاد کرد. خرمدينان مدت طولاني توانستند در مقابل خليفه و سرداران عرب مقاومت کنند و چهار بار سپاه بزرگ خليفه را مغلوب کردند. در نهايت خليفه سردار ايرانيتبار خود خيذر بن کاووس (افشين) شاهزاده اشروسنه (در شمال غرب تاجيکستان امروري) را براي دفع بابک فرستاد. افشين با حيله به قلعه بابک دست يافت بابک به ارمنستان گريخت اما سهل ابن سنباط شاهزاده ارمنستان او را به دشمنان فروخت. بابک را به بغداد بردند. وي پس از شکنجه، کشته شد. کشف ارتباط و همداستاني ميان افشين، بابک و مازيار در نهايت به سقوط و مرگ افشين نيز منجر شد.[نيازمند منبع]
ورود قبايل ترک به آذربايجان
در صدههاي نخستين اسلامي ترکان ماوراي قفقاز- که ايرانيها به آنها خزر ميگفتند- مجدد تلاشهاي خود را براي ورود به درون آران و آذربايجان از سرگرفتند، و چندين تلاشِ آنها توسط سپاهيان خلافت عربي عقب رانده شد. در سال ??? خورشيدي يک جمع بزرگ از خزرها از گذرگاههاي قفقاز به درون اران سرازير شدند و دست به تخريب و کشتار زدند. خازم ابن خزيمه را هارون الرشيد به منطقه فرستاد و او آنها را بيرون راند و دربندهاي کوهستاني قفقاز را بازسازي کرد. اين حمله را ناشي از تحريکات دولت بيزانس (روم شرقي) درجهت ايجاد دردسر براي خليفه در مرزهاي شمالي کشورش هم ميدانند و آن را با تلاشهاي روميها براي بازپس گيري ارمنستان و بخشهائي از آناتولي که در اشغال عربهاي مسلمان بود ارتباط ميدهند.[نيازمند منبع]
نوشته تارخ نويسان سدههاي چهارم و پتجم هجري مانند بيهقي و ابن اثير نشان ميدهي که ترکان غُز در اواخر قرن چهارم در آذربايجان بودهاند.اين گروه ترکان را سلطان محمود ابتدا از آنسوي سيحون به خراسان آورده بود و ابتدا هواداري وي ميکردند و سپس سر به شورش و نافرماني برداشتند. گرديزي مينويسد: «ارسلان به سلطان گفت:اين خطا بود که کردي، اکنون که آوردي همه رابُکش و يا به من دِه، انگشتهاي نر ايشان را ببُرم تا تير نتوانند انداخت.» به هر روي ايشان از خراسان رانده شدند و پس از چند سال آوردگي در ايران و زد و خوردهاي فراوان در نواحي ديگر ايران به آذربايجان رسيدند هم چنين چامچيان تاريخ نگار ارمني درباره جنگي که بين ايلات غُز و شهرياران محلي آذربايجان (واسپورگان)در سالهاي ??? و ??? هجري قمري در گرفتهاست مينويسد:«در اين سال ترکان که همچون سيل به آذربايگان رسيده بودندروي به نواحي ارمنستان آورده به واسپورگان درآمدند دست به تاراج و تالان بگشاده بسيار جاها پايمال ساختند» [??] دکتر محمد جواد مشکور درباره آمدن قبايل ترک به آذربايجان درِ کتاب مينويسد: حوادث متناوب يکي بعد از ديگري آذربايجان را آماج تهاجمات پياپي قرار داد. بعد از سلجوقيان، دورِ سلسله جنباني ترکان آتاباي يا اتابکان آغاز و با نفوذ اين اقوام و گسترش زبان ترکي، سيطره? زبان آذري، محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد.[??]
در زمان سلجوقيان ترکهاي بيشتري به آذربايجان روي آوردهاند. با ادامه تسلط ترکان در دوران اتابکان باز هم عده ترکها در آن سرزمين فزوني يافت و مآلاً زبان ترکي رونق بيشتري گرفت. حکومت ترکمانان آق قويونلو و قراقويونلو و اسکان آنها در آذربايجان بيش از پيش موجب رونق ترکي و تضعيف زبان «آذري» شد. جنگها و عصيانهايي که در فاصله? برافتادن و برخاستن صفويان، پيش آمد سربازان ترک بيشتري را به آذربايجان سرازير کرد. وجود قزلباشهاي ترک نيز مزيد بر علت شد و زبان ترکي را در آن سرزمين رونق بخشيد.[??]
:: موضوعات مرتبط:
تاریخ آذربایجان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6